یادداشتهایی برای تو

ساخت وبلاگ

یک دنیا اتفاقات خوب این دو هفته برام رقم خورد ،نبودی که ببینی، نبودی، نبودی...

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 167 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

بعضی میگویند قواعد دنیا را بد نوشته اند و بعضی میگویند قوانینش را

بعضی به سرنوشت ربطش میدهند و بعضی به قسمت

بعضی از بازی روزگار میگویند و بعضی از بازی زمانه

هر چه که هست مهم نیست

مهمش اینجاست که شاید همین نرسیدن است که ماندگار میکند

همین مجال اندکِ پنهانی را

که آرام آرام عشق "تو" را بورزم و دلم آرام بگیرد

 

پی نوشت:دلم تنگ خانه بود تنگ نوشتن تنگ خواندن. دلم برای خوم تنگ شده بود برای "تو"هم

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 172 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

هرکس نمیدونست تو میدونستی که اهل موسیقی نبودم و نیستم مگر وقتی که اتفاقی بی افته و دلتنگی و بی قراری اون قدر بهم فشار بیاره که حتی رمق نوشتن رو ازم بگیره، این چند روز دارم آهنگ چه بگویم سالار عقیلی رو گوش میدم .دلتنگتم.چاره ای ندارم.اجازه میدی گریه کنم...؟

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 188 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

امروز همزمان دو تا از کتابهام که چاپ شده بود به دستم رسید...

 

پ.ن: یاد پستی افتادم که قبلا نوشته بودم: روزی کتابم رو چاپ میکنم و اولش مینویسم پیشکش به آنکه هرگز نیامد...

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 172 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

حضور "تو" برفی است که آرام میبارد

خنک، سفید، پر از زیبایی

اما

به دست که می آیی تمام میشوی

انگار که هیچگاه نبوده ای

 

گریز "تو" از من ناگزیر تو است

ببار ای برف زیبا

به دست هم که نیایی به دست هم که نمانی

آمدنت؛ آرامش من است

 

عنوان از هوشنگ ابتهاج

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 156 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

هوای خیال تو ‌مست می کند مرا

هوای خیال تو برف می کند مرا

عاشقم می کند

برف می شوم 

میبارم میمیرم

 

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 149 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51

یه لیوان شیر داغ و خرما دست میگیرم میام بالا سرت . آروم صدات میکنم، میگی چه ساعتیه؟ میگم ۵ و نیم صبح. میگم اینا رو بخور و بخواب . دیشب درست شام نخوردی. میخندی میگی خیر ببینی زن. 

صبح هیچ مکالمه  عاشقانه ای بینمون رد و بدل نمیشه، اما نگاه هر دومون برق داره یه لبخند رضایت. دوست داشتن همه ش به گفتن نیست به سبک خودت دوستت دارم...

 

یادداشتهایی برای تو...
ما را در سایت یادداشتهایی برای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d4uyoua بازدید : 133 تاريخ : شنبه 27 مهر 1398 ساعت: 7:51